گفتم ؛ ولی نشد
نوشته نذیر ظفر نوشته نذیر ظفر

                                        – ورجینیا        13/22/01

گفتم زغـــــم فرار نمایم ولی نشد

یک گوشه اختیار نمایم ولی نشد

گفتم به انزوا روم و ترک دل کنم

قطع وصـــــال یار نمایم ولی نشد

گفتم زشیخ نانء حلالی طلب کنم

یک لقمه زهر مار نمایم ولی نشد

گفتم روم بسوی چمن ناله سر کنم

آوازه از بهار نمــــــــــایم ولی نشد

گفتم که دست ساقی ببوسم بپاس می

تا چارهء خـــــــــمار نمایم ولی نشد  

گفتم حریـــــــف را به محبت بیاورم

از کینه اش کــــــنار نمایم ولی نشد


January 24th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان